شخصى دست و پایش قطع شده بود، هزار پایى را دید و آن را کشت ، صاحبدلى از آنجا عبور مى کرد، آن منظره را دید و گفت : ((شگفتا! آن جانور با هزارپایى که داشت ، چون اجلش فرا رسیده بود نتوانست از چنگ بى دست و پایى بگریزد.))
چون آید ز پى دشمن جان ستان |
ببندد اجل پاى اسب دوان |
در آن دم که دشمن پیاپى رسید |
کمان کیانى (276) نشاید کشید |
ساختن مجسمه جاندار مثل انسان و حیوان جایز نیست و درآمد آن حرام مى باشد ولى خرید و فروش و نگهدارى آن اشکال ندارد
زنى که شوهر کرده و از وطن اصلى خود بهمراه شوهر به شهر دیگر رفته هروقت که به شهر خود مسافرت میکند و قصد اعراض از وطن خود ندارد نمازش تمام و روزه اش صحیح است