وصیت :


وصیت آن است که انسان سفارش کند که بعد از مرگش براى او کارهایى انجام دهند یا بخشى از اموالش را به کسى بدهند ولى اگر شخص مالکیت آن را رد کند و نپذیرد ملک به سایر ورثه مى رسد. وصیت لازم نیست کتبا و یا بصورت سند نوشته شود بلکه اگر بطور شفاهى براى فرزندان و دوستان بگوید کافى است ، ولى بهتر آن است که مکتوب باشد و ورثه و یا دوستان آن را امضاء و تاءیید کنند.
شخص مسلمان نمى تواند فرزندان و یا فرزندى را از ارث محروم کند و یا مازاد و بیشتر از ثلث مال وصیت نماید و اگر چنین کارى کند وصیت او نافذ نیست .در وصیت سه عامل وجود دارد یکى موصى که وصیت کننده است و دیگرى وصى که براى انجام وصیتش معین مى کند و دیگر موصى له ؛یعنى راه مصرفى که براى آن معین کرده است .باید توجه داشت که اگر مال مورد وصیت در دست وصى تلف شود واو در نگهداریش کوتاهى کرده باشد باید عوض آن رابدهد.

نذر وعهد وقسم خوردن :


نذر عبارت است از آن است که بر خود واجب کند که کار خیرى را انجام دهد یا کارى را که نکردن آن بهتر است ترک نمید. در نذر لازم است که صیغه نذر را بخواند ولازم نیست به عربى باشد. در این صورت اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود براى خدا بر من لازم است که صدتومان به فقیر بدهم نذر او صحیح است زن شوهر دار نمى تواند بدون اجازه شوهر چیزى را نذر کند هر چند مالى را که مى خواهد بدهد مربوط به خودش ‍ باشد نه شوهر.
انسانى که نذر مى کند باید آن را انجام دهد و اگر انجام ندهد باید کفاره بدهد بدین صورت که یا به شصت فقیر غذا دهد و یا دو ماه پى در پى روزه بگیرد
عهد هم مانند نذر است و باید صیغه عهد بخواند و لازم نیست به عربى باشد بلکه اگر بگوید با خدا پیمان مى بندم که اگر کارم دست شود ده نفر مستمند را غذا دهم کافى است و باید به عهد خود عمل کند و چنانچه نکند باید مانند نذر کفاره بدهد.
قسم هم مانند نذر و عهد است که باید بصورت سوگند باشد در این صورت شخص سوگند خورده باید به سوگند خود عمل کند و اگر تخلف نماید کفاره دارد که یا ده فقیر را غذا دهد یا آنها را بپوشاند و اگر اینها را نتواند سه روز روزه بگیرد.
قسم چنین است که شخص مثلا قسم بخورد که دخانیات را استمال نکند در این صورت اگر مخالفت کرد و استعمال نمود، بر او واجب است که به سوگند خود عمل کند باید دانست که شوهر نمى تواند از قسم خوردن زن جلوگیرى کند و پدر از قسم خوردن فرزند خود.

غصب - نذر - عهد - سوگند - وصیت و ارث

 غصب عبارت از تسلط انسان بر مال یا حق کسى از راه تجاوز و ظلم است . غصب یکى از گناهان بزرگى است که در قیامت کیفر سختى بدنبال دارد. اگر انسان چیزى را از کسى غصب کند باید به صاحب و مالک او برگرداند واگر تلف شود باید عوض آنرا بدهد و اگر شى ء مورد غصب سود و منفعتى داشته باشد آن سود و منفعت مربوط به مالک است مثل گوسفندى که بزاید و یاشیر دهد.
مساءله - اگر طلایى دزدیده و بعد زرگر تبدیل به گوشواره کند و مالک همان را بخواهد باید بدهد و حق مزد ساخت را ندارد.
مساءله - اگر در زمین غصبى زراعت کند یا درخت بکارد و یا ساختمانى کند سود آنها مربوط به آنها به مالک است و چنانچه مالک زمین بخواهد ملکش را بصورت اول بازگرداند باید درختها را بیرون آورد و یا ساختمان را تخریب نمایند و به مالک آن برگردانند. از این رو کسى که لباسى غصب کرده و یا زمینى را از مالک به زور گرفته نمى تواند با آن لباس یا در آن زمین نماز بخواند

عقد ازدواج :

مى دانیم که انتخاب همسر از طریق قانون را به آن رابطه قانونى مى گوییم و اگر عقد و قراردادى در کار بناشد رابطه غیر قانونى است و عمل نامشروع است زیرا کسى که کار قانونى نمى کند مى خواهند به شکلى براى خود راه فرار بگذارد واز خود سلب مسؤ لیت کند ولى انسان متمدن و آگاه سعى مى کند تمام کارهاى خود را قانونى کند تا با آرامش خاطر، به زندگى ادامه دهد. بدیهى است که کار قاچاق و غیر قانونى و گریز از قانون ، همیشه اضطراب و ناراحتى و نگرانى بدنبال دارد وبا تشکیل خانواده غیر قانونى نه تنها انسان به آرامش دسترسى پیدا نمى کند بلکه هر روز به افسردگى و نگرانى او افزوده مى شود درست مانند دو مسافرى که مى خواهند با هم به خارج از کشور مسافرت کنند. بدیهى است مسافرى که پاسپورت و جواز عبور از مرز را دارد هیچگونه نگرانى در خود احساس نمى کند ولى مسافرى که مى خواهد بدون گذرنامه سفر کند پیوسته نگران است و هر لحظه در انتظار این است که در چنگال پلیس گرفتار شود و به زندان بیفتد.
پس قواله ازدواج براى زن و شوهر به منزله داشتن گذرنامه عبور از مرز ازدواج است که مرزبان ، مزاحم او نخواهند بود.
عقد ازدواج به دو صورت انجام مى پذیرد:
1 - عقد دائم که بطور دائم قرارداد منعقد مى شود. و براى یک زندگى مشترک همیشگى است .
2 - عقد ازدواج موقت که براى زمانى محدود مثلا یک سال یا یک ماه یا بیشتر و کمتر قرارداد منعقد میشود که هر کدام شرائط ویژه خود را دارد.

همسران شایسته :


معیارها در انتخاب همسران شایسته چه مرد باشد و چه زن مختلف و متفاوت است گاهى معیار تحصیل است گاهى ثروت و گاهى مقامهاى اجتماعى ولى اسلام بهترین معیار براى انتخاب راپاکى و پاکدامنى و راستى و صداقت مى داند و پیامبر مى فرماید سعى کنید که همسران پاکدامن و با عفت انتخاب کنید. زیرا معیارى هاى مادى مانند زیبایى ، ثروت ، مقام و غیره همه ازبین رفته اند ولى معیار و ارزش معنوى مانند پاکدامنى و راستى خوش خلقى از بین رفتنى نیست و بنیان و اساس ازدواج عمیق و ریشه دار خواهد بود که با وزیدن نسیم مسموم از هم گسیخته نمى شود.