صیادى ناتوان ، تور صید ماهى را به آب افکند، تا ماهى بگیرد. ماهى نیرومند و بزرگى به داخل تور افتاد، نیروى ماهى بر نیروى صیاد بیشتر بود، بطورى که آن ماهى ، تور را از دست صیاد کشید و ربود و رفت ، همچون بچه اى که هر روز به کنار رود مى رفت و آب مى آورد، ولى این بار رفت ، و آب رودخانه او را با خود برد.
شد غلامى که آب جوى آرد |
جوى آب آمد و غلام ببرد |
دام (275) هر بار ماهى آوردى |
ماهى این بار رفت و دام ببرد |
صیادان دیگر افسوس خوردند و آن صیاد را سرزنش کردند که : ((چنین شکار بزرگى به دام تو افتاد ولى نتوانستى آن را نگهدارى .))
صیاد گفت : ((اى دوستان ! چه مى توان کرد؟ این ماهى ، روزى من نبود، و هنوز اجلش فرا نرسیده بود، آرى صیاد بى روزى ، در رودخانه توان صید کردن ندارد، و ماهى اجل نرسیده ، در بیرون از آب ، جان ندهد.))