سحرگاه عید غدیر ((روز هیجدهم ماه)) ذیحجه سال 1214 هجرى قمرى در خانواده مذهبى ریشه دار ((شیخ محمد امین)) در شهر ((دزفول)) کودکى به دنیا آمد، که او را مرتضى نامیدند، و بعدها در حوزههاى علمى عراق و ایران به ((شیخ اعظم)) شهرت یافت.
مرتضى هوش و استعداد سرشارى داشت، به همین جهت از پنج سالگى به فراگیرى علم روى آورد، نخست قرآن را خوب آموخت و سپس نزد عموى خود شیخ حسین انصارى و استادان دیگر به خواندن ادبیات عرب، صرف و نحو، معانى و بیان، منطق و کلام، ریاضیات و سایر علوم عقلى پرداخت، و آن گاه در علوم فقه و اصول هم صاحب نظر شد و مقام اجتهاد وى از سوى عالمان شهر خود هم مورد تایید قرار گرفت.
اما با توجه به وسعت نظر و توان بالاى علمى او، حوزه علمى ((دزفول)) دیگر ظرفیت تامین نیازهاى علمى او را نداشت، به همراه پدر عالم خود، رهسپار حوزه علمى ((کربلا)) گردید و طبق سفارش عمومى خویش در حوزه درسى مجتهد معروف ((سید محمد مجاهد)) حاضر شد.
ولى باید توجه داشته باشیم، که شرکت در درس خارج یک مجتهد بزرگ، اضافه بر پیمودند مراحل علمى، سن و سال مناسبى را هم مىطلبد، بدین خاطر شیخ مرتضاى جوان به منظور تواضع و رعایت ادب کلاس درس در انتهاى جلسه مىنشست و به گفتار استاد با دقت گوش فرا مىداد. یک روز بحث حرمت یا وجوب نماز جمعه در زمان غیبت مطرح بود و استاد با دلیلهاى زیادى حرام بودند آن را ثابت نمود.
امام شیخ مرتضاى جوان، که زمینه را براى اظهار نظر مناسب دید، وارد بحث شد و با آوردن دلیلهاى زیادى وجوب آن را اثبات نمود، بطورى استاد و سایر شاگردان قانع شدند و از نظریه خود برگشتند. شیخ جوان بعد از آن دلائل محکمتر دیگرى آورد و ((حرمت نماز جمعه)) را اثبات کرد بطورى که استاد و شاگردان را تحت تاثیر قرار داد و آنها تسلیم نظریه او شدند!
خلاصه شیخ مرتضى در این جلسه درس نبوغ و استعداد خلاق خود را نشان داد و از پدر خود خواست موافقت کند تا او در حوزه کربلا به تحصیل ادامه دهد، پدر هم موافقت کرد، و شیخ مرتضى مدت چهار سال در آن شهر ماندگار شد و با حضور در حوزه درسى مجتهدان بزرگى مانند: سید محمد مجاهد و شریف العلماى مازندرانى، بهرههاى فراوان برد، امام فرماندار بغداد از سوى دربار عثمانى مامور محاصره تسخیر کربلا شد، ناچار علماى حوزه و بسیارى از مردم به کاظمین علیه السلام هجرت کردند، و شیخ مرتضى انصارى هم به همراه گروهى از مردم دزفول، که براى زیارت به عراق آمده بودند، به وطن خود بازگشت.
به سال 1240 هجرى قمرى، شیخ مرتضى براى زیارت امام رضا علیه السلام مسافرتى به مشهد انجام داد، و پس از آن مدت یک سال از حوزههاى علمى ایران دیدن کرد، تا اگر استاد سطح بالائى پیدا کند نزد او ادامه تحصیل دهد، ولى مادر او که حدود شش سال فراق فرزند را تحمل کرده بود. از جدائى او بسیار رنج مىبرد، اما شیخ مرتضى به گونهاى رضایت مادر را بدست آورد، و با برادر خود شیخ منصور روانه حوزه علمى ((بروجرد)) شدند و یک ماه در آن شهر اقامت کردند، بعد به حوزه علمى اصفهان روى آوردند، شیخ مرتضى وضع علمى آنجا را هم سنجید و آن را براى خود قانع کننده ندید!
این بار او راهى کاشان گردید، و چون حوزه درسى فقیه بزرگ ((مولا احمد نراقى)) را در سطح بالائى یافت، در مدرسه براى سکونت خود حجرهاى انتخاب کرد، و نزد نراقى مدت چهار سال به آموختن علم پرداخت، اما بعد استاد او گفت:
استفادهاى که من از دانش این جوان بردم، بیش از استفادهاى بود که او از من برد، حتى باید بگویم: من در مسافرتهاى مختلف بیش از پنجاه مجتهد مسلم دیدم، ولى هیچیک مانند شیخ مرتضى نبودند!
شیخ مرتضى با برادر خود، بعد از کاشان سفرهاى علمى به تهران و مشهد را به مدت دو سال آغاز مىکند، و در حالى که یک دوره مسافرت شش ساله را پشت سر گذاشته، به وطن خود دزفول بر مىگردد، به تالیف و تدریس طلاب و حل و فصل امور شرعى مردم مىپردازد و حوزههاى علمى خوزستان را سرپرستى مىکند، اما در سال 1249 براى ادامه تحصیل و خدمت بیشتر به جهان اسلام به ((نجف اشرف)) مىشتابد و در عین حالى که خود را بى نیاز از استاد مىداند، براى حفظ احترام استادان و روحانیت در حوزه درسى مجتهدانى چون: شیخ على کاشف الغطاء وش یخ محمد حسن نجفى، نویسنده کتاب عظیم ((جواهر الکلام)) شرکت مىجوید، و خود هم به تالیف و تدریس طلاب ادامه مىدهد.
با درگذشت شیخ على کاشف الغطاء ریاست حوزه علمى نجف و مرجعیت شیعیان به سال 1266 هجرى قمرى، به عهده مجتهد بزرگ شیخ محمد حسن نجفى صاحب کتاب بى نظیر ((جواهر الکلام)) گذاشته مىشود، اما ((صاحب جواهر)) که روزگار پیرى آخر عمر خود را مىگذراند، براى مرجعیت آینده جهان تشیع سخت نگران است، بدین جهت دستور مىدهد جلسهاى تشکیل دهند و همه علماى طراز اول نجف در آن حضور یابند، همه در آن مجلس حاضر مىشوند، اما محمد حسن که در بستر بیمارى سخت قرار دارد، در میان عالمان، جاى شیخ مرتضى را خالى مى بیند، دستور مىدهد او را حاضر کنند، پس از جستجوى زیاد شیخ مرتضى را در حرم امیرالمومنین علیه السلام، در حالى که براى شفاى محمد حسن به دعا نشسته بود، مىیابند و به مجلس مىآورند.
آرى، اگر چه مقام بلند علمى و زهد و پارسائى شیخ مرتضى انصارى براى همه عالمان و مجتهدان شناخته شده بود و او لیاقت کامل مرجعیت دینى را داشت، در عین حال مرجع تقلید بزرگ، آیت الله محمد حسن نجفى وى را کنار بستر خود فرا خواند، دست او را روى قلب خود گذاشت و در حالى که عالمان حاضر در مجلس مشاهده مىکردند، با یک دنیا اخلاص و ایمان و آینده نگرى براى سرنوشت مسلمانان گفت:
اکنون مرگ بر من گوارا شد، این مرد بعد از من مرجع تقلید شماست.
آن گاه به شیخ مرتضى انصارى هم گفت: تو نیز در مورد صدور فتوى و بیان احکام دین سختگیر مباش، زیرا اسلام شریعت سهل و آسان است.
بارى، شیخ مرتضى انصارى با انجام آن مسافرتها، تحمل سختىهاى فراوان، چهل و هفت سال تحصیل، تدریس، تحقیق و تالیف، در حالى که 52 سال داشت، از سال 1266 تا 1281 به مدت پانزده سال ریاست حوزه علمى نجف و مرجعیت دینى شیعیان را عهدهدار بود، و سرانجام شب هیجدهم جمادى الثانى 1218 هجرى قمرى، به سن 81 سالگى زندگى سراسر علم و فضیلت را بدرود گفت و در یکى از حجرههاى متصل به حرم امام على علیه السلام در نجف اشرف، به خاک سپرده شد.
از تاریخ ولادت شیخ مرتضى تا کنون دویست سال مىگذرد، مقام علمى و خلاقیتهاى فراوان او در علم فقه و اصول به گونهاى بوده، که عالمان و حوزههاى علوم دینى طى این مدت به او لقب ((شیخ اعظم انصارى)) دادهاند. معروفترین کتابهاى علمى او ((مکاسب)) و ((رسائل)) در فقه و اصول است، که کتابهاى درسى حوزههاى علمى مىباشد.
در تاریخ 10 تا 14 رجب 1415 هجرى قمرى، به مناسبت دویستمین سالگرد شیخ انصارى، در قم و دزفول ((کنگره جهانى)) تشکیل گردید، عالمان و مجتهدان و استادانى از حوزهها و دانشگاهها، و نیز استادان و شاعران و دانشمندانى از آمریکا، لندن سوریه، لبنان، پاکستان و افغانستان، در آن کنگره مبانى علمى شیخ انصارى را مورد مطالعه و تحقیق و نقد و بررسى قرار دادند، و اینجانب هم در آن شرکت داشتم.
اضافه بر این، 26 کتاب آن فقیه بزرگ تجدید چاپ شد، از 224 مقاله عرضه شده به کنگره 105 مقاله چاپ و منتشر گردید، مجلات ویژه انتشار یافت و بدین ترتیب از شیخ اعظم انصارى و افکار و آثار علمى او تجلیل با شکوهى به عمل آمد.
شیخ اعظم انصارى، که دودمان او به ((جابر بن عبد الله انصارى)) صحابى پیامبر بزرگوار اسلام مىرسد، غیر از تالیف کتابهاى عمیق و ماندگار علمى و خدمات فراوان فرهنگى و عمرانى به جامعه، بیش از سیصد شاگرد؛ در مکتب علمى خود پرورش داد، که بسیارى از آنان مانند: میرزا محمد حسن شیرازى، شیخ محمد حسن مامقانى، ملا محمد کاظم خراسانى، میرزا محمد حسن آشتیانى، و آخوند ملا قلى همدانى، از نوابغ علمى، استادان، وارسته، محققان لایق و بالاخره مراجع بزرگ تقلید شیعیان جهان گردیدند، آراء و آثار استاد را شرح و تفسیر کردند، و اکنون نیز آیت الله شیخ مرتضى انصارى، در همه حوزههاى علوم اسلامى جهان، حضور و حیات معنوى دارد.
نام تعدادى از کتابهاى استاد، که از سوى دبیرخانه ((کنگره جهانى شیخ انصارى)) به چاپ رسیده بدین قرار است:
1- کتاب صوم.
2- کتاب زکات.
3- کتاب خمس.
4- کتاب طهارت.
5- کتاب نکاح.
6- رساله عملى صراط النجاء.
7- رساله تقلید.
8- رساله عدالت.
9- مناسک حج.